حرفای من ....

یوکابد جان .....

آره من منتظر بودم که تو بگی سلیم بیا ادامه بدیم ولی نگفتی .... می خواستی دوباره من بگم ولی من نگفتم منتظر شدم تا اینبار ....برای یکبار هم شده تو بگی ولی بازم نگفتی ....

وقتی گفتم بعد از ظهر می خوام باهات حرف بزنم گفتی من دیگه حرفی ندارم .....

منم دیگه .... چی می گفتم؟؟؟!!!!

اما بهت نگفتم که به جز تو هیچکسی نیست و نخواهد بود ؟؟؟!!!!

قسم نخوردم ؟؟؟!!!! اشکالی نداره ولی من حاضرم هرجوری که بگی بهت ثابت کنم که حرفام درست بوده .... اگه خواستی .... چون نمی خوام اینجوری راجع به من فکر کنی در حالی که نبوده و نیست .....

میدونم که دیگه الان واست ارزشی ندارم اما نمی خوام فکر کنی که من رفتم دنبال یکی دیگه...

یوکابد .... می تونستی بگی اما ....

 

--------------------------------------------------------------------------------

جبار....

من توی اون مطلبم نوشتم که نمی خوام منت بذارم ...

من و خوبی ؟؟؟؟!!!! خنده داره ..... ببخشید ..... فقط همینجوری گفتم و گفتم که دیگه از هیچکس انتظاری ندارم .... دیگه به هیچ چیز فکر نکن و خودتو ناراحت نکن ....

من روی اعصاب شما و هیچکس دیگه راه نمی رم ....

----------------------------------------------------

نیوشا خانم....

شما همچین حرفی شنیدین خوب همونی که این حرف زده بگین ثابت کنه ....

من حاضرم هرجوری که میگین واسه شما ثابت کنم....

تا بفهمید که توی قلب من و زندگی من به جز یوکا کسی نبوده و نیست ....

اما عشق .... قضاوت درمورد عشق دیگران سخته ..... نمیشه شما به من بگی که عاشق نبودی یا من همچین حرفی درمورد شما بزنم ..... چون نه شما از درون من خبر دارین نه من از درون شما ..... پس از گفته ها قضاوت نکنید .... هرکسی نظر شخصی خودشو گفته .....

------------------------------------------------------------------

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سمیر 5 اردیبهشت 1387 ساعت 13:30 http://www.daftareeshghnevis.blogsky.com/

هر شب صدایی در سر سرای
ساکت قلبم طنین انداز می شود
میشنوی تورا می خواند
عجیب نیست قلب من است
اما تو را می خواند
نمی دانم کیست یا چیست
تو می دانی؟
نمی دانم شاید بدانی
شاید صدایی هم در قلب تو مرا بخواند
البته شاید!
هر چه یا هر که می خواهد باشد
مهم این است که تو را می خواند
همانگونه که من می خوانمت
تو اگر پاسخش را بدهی
مسیر پاسخت از قلب من می گذرد
آنگاه من هم خواهم شنید
صدای فرشتهء آرزو هایم را
.............................
یا حق

جبار 5 اردیبهشت 1387 ساعت 16:35 http://manotoashegh.blogfa.com

خوب سلیم اقا میدونی مشکل من با تو سر چی بود؟میدونی....؟نه دیگه فقط بلدی بری پشت سر حرف بزنی!
یک بار از خودم نپرسیدی و بهم نگفتی که چرا دعوامون شد...
من با تو هیچ مشکلی نداشتم...تا اونجاییم که راه داشت کمکت کردم که از یوکا جدا نشی ولی.....
ولی خودت بد کردی و بی دلیل واقا بی دلیل با من قهر کردی...منم خیلی بهم برخورد و به همین خاطر باهات چپ افتادم.
میخواستم دوباره باهات اشتی کنم تا اینکه اون حرفا رو شنیدم و خیلی ناراحت شدم...من هیچی نمیگفتم و تو هی پشت سر حرفاییو که نباید همه میدونستند می گفتی....
منم باهات چپ افتادم و برای اینکه خودم خالی کنم اون حرف رو زدم(البته دروغ نگفتم)خودت که بهتر میدونی.....
تو حرمت خود رو هیچ حرمت رفاقت رو نگه نداشتی و چند تا از مسایلی که مربوط به خانواده من بودو پیش چند تا از دوستام گفتی که نباید می گفتی....نمیدونم چرا؟
به هر حال من دیگه برام مهم نیستی و هر حرفی دلت میخواد پشت سر بزن....
سلیم جان ازت خواهش می کنم پای من و نیوشا رو از این ماجراتون بکش بیرون...خواهش می کنم....خواهش می کنم.....
خودت مرد باش و مارهای خودت رو خودت حل کن...
اثاثی ترین مشکل یوکا با تو این بود که....که...از مردانگی به دوری....اینو من شنیدم...
پس سعی کن مرد باشی...مرد...مرد...
به کسی تکیه نکن چون یک مرد خودش یه تکه گاه باید باشه نه اینکه به دیگران تکیه کنه.....
تو برای من خوبی داشتی منم خوبی داشتم ولی تو.....
ممنون میشم منو تکتم از این دایره قرمزت خارج کنی...
مواظب اطرافیانتم باش چون کسی ......
بای

جبار 5 اردیبهشت 1387 ساعت 16:54 http://manotoashegh.blogfa.com

یه سر به وبم بزن برات نوشتم بخون....

ی 7 اردیبهشت 1387 ساعت 16:52

منو تو با هم بودیم اما دلامون خیلی دور بود.همیشه بین ما دیوار سد رنگ غرور بود.
نداشتیم هیچ کدوم حرفی که بازم تازه باشه.چراغ خنده هامون خیلی وقت بود که سوت کور بود.
منو تو هم صدای بی صدا بودیم.با هم و از هم جدا بودیم.خسته از این قصه ها بودیم..

یوکاو تکتم 7 اردیبهشت 1387 ساعت 18:18

شیطونک][شیطونک] ما که نفهمیدیم سره چی دعوا کردین کی پشت کی حرف زده[نیشخند][خنده] ولی خوبیش اینه که ما همچنان با هم دوستیمو خوش میگذرونیم شما کینه ای و بچه این[زبان] از ما یاد بگیرین پشت همو خالی نمیکنیم
ول کنین بسه حالمون بهم خورد
خوش باشید
به امین مارمولک و اون یارو خبرچینه سلام برسون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد