دوستت دارم ...

دوستت دارم

 

دوستت دارم آنچنان که فکر می‌کنم دیگر حتی ذره‌ای قلبم جا ندارد تا بتوانم دیگری را دوست بدارم.

 

دوستت دارم آنچنان که فکر می‌کنم هیچ کیل و میزانی برای سنجش دوست داشتن من وجود ندارد.

 

دوستت دارم آنچنان که احساس می‌کنم بدون تو زندگی، زندگی نیست و من هم دیگر هیچ نیستم.

 

دوستت دارم آنچنان که احساس می‌کنم روز تولد تو، برای من روز مهم و خوش یمن است و آن روز،

روز تولد دگر باره من است طوری که دیگر روز تولد خودم را فراموش می‌کنم.

 

دوستت دارم آنچنان که فکر می‌کنم تنها تو برای من متولد شده‌ای و نه هیچ کس دیگر حتی برای خود.

 

دوستت دارم چون می‌دانم که عشق یعنی تو و تویی که مظهر عشقی، عشقی والا و واقعی.

و این را خوب می‌دانم که وقتی مُردم، تمام ذره‌های وجودم عشق تو را فریاد می‌کند.

 

و چیز مهم‌تری که می‌دانم این است که:

 

 

تو عشق را برای همگان می‌خواستی نه برای خود لیک ندانستی که خود عشق هستی و همگان نیازمند تو.