اگر گهگاهی چند خطی می نویسم به عشق تو است....
با قرمز می نویسم که: «دوستت دارم»
و اگر اینک نفس می کشم و زندگی میکنم به خاطر وجود
تو هست هم نفسم!
ای تو که مرا عاشق خودت کردی ، نمی دانی که چقدر
دوستت دارم ، نمی دانی که با تو چه آرزوهایی در دل دارم...
اگر از عشق می نویسم ، به عشق تو است ، و با وجود تو
عشق برای من مقدس و پاک است....
بعد از تو دیگر طلب عشق را از خدای خویش نخواهم کرد!
تو همان معنای واقعی یک عشق پاک هستی ، تو همان
چشمه محبتی هستی که در قلب من می جوشی و به
قلبم نیروی عشق را می دهی!
با تو مجنون تر از مجنونم ، بی تو باور کن که می میرم!
ای تو به زیبایی گل ها ، به پاکی و زلالی دریا ، به لطافت
شبنم روی گل ها دوستت دارم...
ای تو به بلندی کوه ها ، به درخشندگی ستاره ها ، به گرمی
خورشید ، به وسعت دشت عشق دوستت دارم....
ای تو هم نفس من ، طلوع زندگی ام ، تک ستاره آسمان
تاریک قلبم دوستت دارم....
ای تو که مرا اسیر آن قلب مهربانت کردی ، مرا در این
دنیای عاشقی در به در کردی ، باور کن که بی تو میمیرم!
مرا تنها نگذار ، تا ابد با من بمان ، نگذار که اشکهایم از این
چشمهای بی گناهم روانه شوند ، نگذار دوباره این
قلبی که تو را دیوانه وار دوست دارد بشکند، نگذار دوباره
مثل یک دیوانه تنها در این دنیای بی محبت در به در شوم
با من بمان ای مظهر زیبایی ها و ای !همسفر جاده زندگیم
ای تو که مرا در آم قلب مهربانت اسیر کردی ، به من
محبت و عشق برسان و بدان که من تنها به عشق تو زنده ام
آنگاه که تو پا به این قلب تنهای من گذاشتی ، زندگی ام رنگ
سبز بهار را به خود گرفت و آن شبهای بی ستاره ام با آمدن تو
ستاره باران شد و دروازه شهر سوخته قلبم گلباران شد...
آنگاه که تو با حضورت خوشبختی را در زندگی ام تضمین کردی
باغ سوخته قلبم تبدیل به فصل بهار دلها شد....
عزیزم خیلی دوستت دارم ، بیشتر از آنچه که تصور می کنی
دوستت دارم و به انتظارت تا لحظه مرگم نیز خواهم نشست
تا بیایی و مرا با خود به جایی ببری که با هم و در کنار هم
زیباترین و عاشقانه ترین زندگی را داشته باشیم...