رمز عاشق بودن ...

** رمز عاشق بودن هرکس فقط اینه: ساده بودن ،

 

ساده دیدن ، ساده پذیرفتن. پس ساده میگم، ساده باور

 

کن؛ خوشبختیت آرزومه.

بهانه ام واسه موندن !

** کنار آشنای تو آشیان می کنم فضای آشیانه را پر از

 

ترانه می کنم شخصی از من می پرسد برای چه زنده ای

 

 و من تو را بهانه می کنم.

برای اونایی که عشقو بی ارزش می دونن !

عشق یعنی...

  

عشق یعنی از خود بی خود شدن

به بلور احساس تلنگر زدن

آتش از درون زبانه کشیدن

خزان را بهار دیدن

در پس غرور ظاهری قلب را به پاکی آفتاب آراستن

زیبایی ها ولطافت ها را با احساس در واژه گنجاندن

عشق یعنی گو هر را در صدف تنهایی نهان کردن

عشق یعنی آغازی شیرین و آتش جاودان با هر چه بوی تعلق دارد

عشق یعنی سو ختن و ذ وب شدن در بوته عشق

عشق یعنی لرزش همه  وجود در برابر معشوق

یعنی زیبا دیدن زیبا شنیدن زیباگفتن

یعنی در حریر نرم و لطیف راه رفتن

خواب های مینایی دیدن

عشق یعنی در آبی آسمان غرق شدن و آبی شدن

عشق یعنی تازگی یعنی بهار...

یه روز که دلم گرفته بود...

به نام سکوت که بلند ترین فریاد من است

دلم گرفته

در عصر معراج فولاد

رو به غروب کلمات می ایستم

فریادی به بلندای یک سکوت سر میدهم

و در سرزمین دهشتناک به حادثه ای مینگرم

که بند بند وجودم را در از هم میگسلد

پایان نزدیک است همانطور که اغاز نزدیک بود

میخواهم در کلبه تنهایی خویش با دفتر شعرم

در تنهای یک درد

بی حضور تو بی حضور مرگ دنیا را وداع گویم/

بازهم عشق...برای عاشقان...

به یادت هست روزی که چشمانت تمام هستی و عشق نگاهم را برای قاصدکها خواند و بادش داد نمی دانم چرا اینگونه کردی تو و بعد از آن چه بی رحمانه گریاندی دل بی کینه و آلنده از عشقم ولی من بازم از تصویر ابهام نگاه تو و از نجوای دل ناگفته های تو امید مبهمی دارم دل سنگ هم اگر که بشنود این ناله ام را از تمنای دو چشمانت به تاراج نگاهم دلش چون نی لبک می شد به دیدارم می آمد ولی من در عجب ماندم برای قطره اشکی ز مژگانت پراز دلشوره ام . با دیدگان از غم وحسرت در این آبادی متروک ولی برای بر قراری ماندن، حرمت دیرینه عشق به یاسها و اقاقیها سژردم ضمیر عشق را از نو ، نویسند . اگر فانوس چشمانت در این دریای طولانی چراغ راه من باشد قسم به جزر و مد عشق که تا روزی نیایی تا اگر ساحل شود پیدا نمی یابم سکان دل ..............

وقتی عاشق می شیم!!!

عشق

در باورم نگنجید از عشق بی وفایی                       یا عشق بی اثر شد یا بی ثمر جدایی

در باورم نیاید عشق از دلم برون شد                     یک روز بود انگار دوران آشنایی

تاریکی و سیاهی انگار شب رسیده                      بی عشق مرده انگار خورشید و روشنایی

درمان دل تو بودی درمان زخم قلبم                       دل خسته و ملول است از درد بی دوایی

من بی خیر به کنجی بی دردخفته بودم                ساقی بگفت زین ژس در عشق مبتلایی

هرچندعشق وسستی سخت است و پرملالت       خواهم بمانم عاشق تا هست بانگ نایی

اینو بدون که ...

عاشقم اما دلم خالیست


صورتم تصویر تنهائیست


تو نگاه سرد و خاموشم


گریه ای برای پوشالیست


من کیم این خسته تنها


خالی از مهر خودم حتی


من به دنبال دل خویشم


گمشده در سرّ این دنیا


برای کمال صد سال هم کافی نیست ...


اما برای بد نامی چند لحظه کافیست


اگر روزی تهدیدت کردند،


بدان در برابرت ناتوانند!


اگر روزی خیانت دیدی،


بدان قیمتت بالاست!


اگر روزی ترکت کردند،


بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

عشق ....

عشق تقدیر غیر قابل پرهیزی است
و از آن به هیچ سرا مارا توان گریختن نیست
زیرا نه در مرگ و نه در زندگی
از بیکران عشق
فراتر نخواهیم رفت
و باز به همان جا می رسیم
که عشق ما را به آن سو می کشد

روز مرگی

روز مرگی
 
چون شمعی که به صبح می رسه و رویای روشنایی اش را به باد می ده در ظلمت شب راه صبح رو گم کرده ام ،نه فانوس خیالی که راه به جایی ببرم و نه منظر امیدی درین کلاف سر در گم. و یقین پر ملال و زلال نومیدی همانگونه که شریعتی گفته بود به اوج خود می رسد اما به انتهای همه راهها نرسیده ام و حتی به میانه ...
تکرر واژه روز شب دمم را میگیرد تهی دستی ام را تمدید می کند مثل پرنده ای که در قفس پایش را به سنگی بسته اند به اندازه قفسش هم نمی تواند پرواز کند پابند روز گارم ...

اشک مهتاب

 
اشک مهتاب
 
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها درخوابه امشب
به هر شاخی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی تابه امشب
دل من در تنم بی تابه امشب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست

قطار می‌رود...

قطار می‌رود...
قطار می‌رود...
تو می‌روی...
تمام ایستگاه می‌رود...

 
و من چقدر ساده‌ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده‌ام...

و همچنان
به نرده‌های ایستگاه رفته
تکیه داده‌ام !
 
قیصر امین پور

امروز نمی دانم فتنه زه چه پهلو خاست؟

امروز نمی دانم فتنه زه چه پهلو خاست؟
 
امروز نمی دانم  فتنه زه چه پهلو خاست؟...دانم که ازو عالم ،غوغای دگر دارد
آن آهوی  شیر افکن ،پیداست درآن چشمش ...کو از هر دو جهان بیرون صحرای دگر دارد
رفت این دل سودایی ،گم شد دل هم سودا ...کو برتر ازین سودا سودایی دگر دارد.
 

.:. خبر .:.

با عرض سلام خدمت شما بازدیدکنندگان عزیز

بنا به تحولاتی که در شبکه اینترنتی کشور رخ داده خیلی از وب سایت ها و وب لاگ ها فیلتر شدند!

یکی از وبلاگ هایی که گروه اس.ام طراحی و ساخته بود که نه عکس های غیر اخلاقی داشت و نه مطالب غیر اخلاقی فیلتر شده این وبلاگ که به تازگی راه اندازی شده بود و بیشترین کار آن روی مدل مو و مدل لباس زنانه و مردانه بود جزو این وبلاگ ها قرار گرفته .

به همین منظور ما تصمیم گرفتیم تا این وبلاگ را با یک آدرس جدید دوباره راه اندازی کنیم!

آدرس جدید :

www.Focus-Online.blogsky.com

خبر

سلام

با عرض پوزش  به دلیل از دست رفتن عکس ها و مطالب از بین رفته و فقط مطالب قدیمی تر وجود دارند.

به زودی مطالب جدید گذاشته می شود.