در باورم نگنجید از عشق بی وفایی یا عشق بی اثر شد یا بی ثمر جدایی
در باورم نیاید عشق از دلم برون شد یک روز بود انگار دوران آشنایی
تاریکی و سیاهی انگار شب رسیده بی عشق مرده انگار خورشید و روشنایی
درمان دل تو بودی درمان زخم قلبم دل خسته و ملول است از درد بی دوایی
من بی خیر به کنجی بی دردخفته بودم ساقی بگفت زین ژس در عشق مبتلایی
هرچندعشق وسستی سخت است و پرملالت خواهم بمانم عاشق تا هست بانگ نایی