راز این حلقه ی زر
راز این حلقه که انگشت مرا
اینچنین تنگ گرفته است به بر...
راز این حلقه که در چهره ی او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه ی خوشبختی ست، حلقه ی زندگی ست...
همه گفتند مبارک باشد
دخترک گفت دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی...
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر
دید در نقش فروزنده ی او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته، هدر...
زن پریشان شد و نالید که وای
وای، این حلقه که در چهره ی او
باز هم تابش و رخشندگی ست
حلقه ی بردگی و بندگی ست...