دل من صبور باش ...

آن گاه که روزهای من

همه خاکستری اند و

آسمان دلم تیره و تار است

زمزمه ی هر ساعت من این خواهد بود

دل من صبور باش !

من و تنهایی ...

من بودم و تنهایی !

من بودم . شکوه ها از بازی سرنوشت

سراپا فریاد می شوم !

بعد با کوله باری از خستگی و بیهودگی . . .

حالا بر چهار زانوی عبادت نشسته ام

من هستم و تنهایی !
من هستم و

آیه های سکوت

من هستم با چشم های

جاری و امیدوار

چشم دوخته به محراب پاکی !

اول عشق آخر عشق ...

از عشق شروع کردم و به عشق رسیدم !

دیگر نه چیزی برای شروع دارم

و نه چیزی برای پایان !

میهمانی چشمانت ...

وقتی مرا به میهمانی چشمانت دعوت کردی

پنداشتم که به جشن ستاره ها می روم . افسوس !!!

ستاره ها که نبودند  هیچ . . .

همه ی شمع های امیدم را خاموش شده یافتم !

عشق پوسیده ...

سلام ! این مطلبو برای اونایی می نویسم که در عشقشون شکست خوردن و یک عشق دیگرو می خوان تجربه کنند ....

 

بر پیکر پوسیده ی عشق جوانه ای روئیده است !

انگار معجزه ای در حال وقوعست.

خدایا بارانی بر آن ببار.

شاید تولدی دیگر در راه است.

تولد عشقی دیگر !

بی تو غمگینم !

به خواب می ماند

تنها به خواب می ماند

چراغ - آینه - دیوار - بی تو غمگینند.

تو را شناخته ام ...

تو را چنان که دلم خواست ست  ساخته ام .

چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر

هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر

به چشم به همزدنی

میان آن همه صورت تو را شناختم ام.

تو ...

تو بیا

تو بمان با من تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!

من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند!

اندیشه ی من ...

من به این جمله می اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سرا پا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم!

همه وقت

همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را

تنها تو بدان!

 

باز خوشحالم ...

سلام دوستای گلم .... امیدوارم که حالتون خوب باشه ....

من که خوبم خوب ..... چون آشتی کردیم .....!!!!

البته داره منو امتحان می کنه به همین خاطر که اینجوری هی قهر می کنه !!!!!

یه خورده هم داره ناز می کنه .... البته می دونه من خیلی دوسش دارم اما بازم ....

ولی با همه این اتفاقا من خیلی خیلی دوسش دارم ....

راستی نظر یادتون نره.... بای

بازم باهام قهر کرده ...

سلام ...

امیدوارم حالتون خوب باشه من که اصلا حالم خوب نیست چون دوباره باهام قهر کرده ......!!!!

نمی دونم چرا زود به زود باهام قهر می کنه ؟!!!!

دیشب گفت شماره ی موبایل باباتو بده !!!

من هم گفتم چی کار داری باهاش ؟؟؟ گفت هیچ حرفی نزن فقط شماره رو بده منم گفتم تا نگی چی می خوای بهش بگی نمی دم !!!!  اونم گفت تا شماره رو ندی باهات قهرم .....

نمی دونم چی کار کنم ؟؟؟؟؟

شما دوستای عزیز فقط سرمی زنید بدون دادن نظر می رین !!!!

من از کی کمک بگیرم ؟؟؟؟

کسی هست به من کمک کنه ؟؟؟

خواهش می کنم اگه می تونید کمکم کنید منتظرم ...

تا بعد ...