-
دوستت دارم ...
28 بهمن 1386 20:45
دوستت دارم دوستت دارم آنچنان که فکر میکنم دیگر حتی ذرهای قلبم جا ندارد تا بتوانم دیگری را دوست بدارم. دوستت دارم آنچنان که فکر میکنم هیچ کیل و میزانی برای سنجش دوست داشتن من وجود ندارد. دوستت دارم آنچنان که احساس میکنم بدون تو زندگی، زندگی نیست و من هم دیگر هیچ نیستم. دوستت دارم آنچنان که احساس میکنم روز تولد تو،...
-
با تو ...
28 بهمن 1386 20:42
چون کتابی گرم در آغوش می فشارمت و کنارتو جهان پیرامنم وسیعتر می شود . . . لغت به لغت می خوانمت و ورق می زنم انسانیت گم شده را و می نوشمت چونان زلالی ی آسمان پر ستاره ای که دیگر نیست . . . نه . . . هرگز نبوده است . . . هرگز نخواهد بود . . . با تو اندک امیدی هست و اندک ایمانی به حضور هنوز امن انسانی که فداکاری و راستی...
-
خیلی خوشحالم ...
28 بهمن 1386 16:57
سلام دوستای گلم ... امروز خیلی خوشحالم !!!! آخه باهم آشتی کردیم .... وای که امروز عجب روز خوبیه .... نمیدونم از خوشحالی چی بگم ...؟؟؟؟ فقط اومدم به شما خبر بدم ... خیلی دوستش دارم خیلی خیلی ...
-
دوستت دارم ...
26 بهمن 1386 20:10
ای کاش باران بودم تا غبار غمهایت را می شستم ای کاش نسیم بودم تا صورتت را نوازش می کردم ای کاش گل بودم تا یکی از غنچه هایم را به تو هدیه می دادم اما افسوس نه بارانم نه نسیم نه گل اما هر چه هستم دوستت دارم
-
دل شما به چی خوشه ؟؟؟
26 بهمن 1386 20:09
تو این روزای بی کسی هرکی به فکر خودشه دیگه بریدم از همه دلم فقط به توخوشه وقتی تو هستی دل خوشیم بی خودی پرپر نمیشه دلواپسی دربه دره،چشم منم تر نمیشه دلم به بودنت خوشه ،دلم به دیدنت خوشه گلی ولی نه مال من دلم به چیدنت خوشه حس قشنگه ما شدن با بودنت تازه میشه آخه زیر سایه ی تو دلش می خواد قد بکشه به جز توپای هیچکسی به...
-
یادته ؟؟؟؟
26 بهمن 1386 20:06
یادته یه روزی بهم گفتی: هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟ گفتی اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره ... گفتم یه خواهش دارم ؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار ... گفتی به چَشم ... حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره...
-
بی تو ...
26 بهمن 1386 20:01
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیست ته قافیه ها خواهم مرد تو که رفتی همه ی ثانیه ها سایه شدن سایه در سایه ی ان ثانیه ها خواهد مرد شعله ها بی تو زبی رنگی دریا گفتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد گم شدم د ر قدم دوری چشمان بهار بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
-
چه کنم ؟!
26 بهمن 1386 20:00
گر با غم دوریت نسازم چه کنم با یاد تو اگر عشق نبازم چه کنم چون در نظرم تویی فقط مایه ناز گر من به تو ای دوست ننازم چه کنم
-
بهت میگم مشکلمو ...
26 بهمن 1386 19:55
گریه اگه امون بده بهت میگم مشکلمو برات میارم به زبون ناگفته های دلمو بهت میگم که چی شده دلم سراغت اومده چی شده یه عشق باشکوه توی دلم خیمه زده دور از تو ای عشق آفرین طاقت ندارم بیش از این رسیده عشق پاک تو از آسمون به زمین تو جلوه مشکلمی عزیز جون و دلمی من غرق دریاچه غم تو مژده ساحلمی.............
-
بمون با من ...
26 بهمن 1386 19:47
... بــــــــــــــــــــمـــــــــــون ... .... تو بگو سرد هوا منم می شم خورشید تو .... .... تو بگو که نا امیدی منم می شم امید تو .... .... تو بگو دلم گرفته از همه دو رنگیا .... .... مشکی می شم مظهر یه رنگی،واسه تو .... .... تو بگو خدا کنه بارون بیاد از آسمون .... .... به خدا التماس میکنم گریه کنه برای تو .......
-
تا حالا شده ؟!
26 بهمن 1386 19:41
تا حالا شده یه دنیا اشک بریزی ؟ تا حالا شده کسی نباشه اشکاتو پاک کنه ؟ تا حالا شده دلت زانوهای مامانتو بخواد ؟ تا حالا شده دلت دست نوازش باباتو بخواد ؟ تا حالا شده دلت واسه بی کسی و تنهایی ات بسوزه ؟ تا حالا شده بری جلوی آینه خودتو ناز کنی و گریه کنی ؟ تا حالا شده تو آینه دست ببری و بخوای اشکاتو پاک کنی ؟ تا حالا شده...
-
غرور ...
26 بهمن 1386 19:40
خیلی سخته که غرورت به خاطریه نفر بشکنه خیلی سخته که همه چیزت روبه خاطر یه نفرازدست بدی اما اون بگه : دیگه فراموش کن... خیلی سخته که دوسش داشته باشی اما نتونی باهاش بمونی... خیلی سخته که یه عمر با خیال یه نفرزندگی کنی اما وقتی فهمیدعاشقشی بره و پشت سرشم نگاه نکنه... چند روز پیش داشتم فکر میکردم عجب دنیای شیر تو...
-
عشق من ...
26 بهمن 1386 19:31
یه عمــره که تو راهـــم تو جــــاده خیالت تو چشم به راه من باش دارم می آم کنارت تو ابرای آسمـــون چشمای نازت پیداسـت من عاشق چشاتم تـوی دلم چه حرفاست من دربدر تو راهــــم تو تـــوی آسمـــونی خسته نمی شم هرگـز آخه! تو مهربونی من تـوی کولـــه بارم پر از گلهـای یاسه یک آینــــه صــداقـــت لبریز التمــــاسه تو تـوی قلب...
-
صفای عشق ...
26 بهمن 1386 19:27
تنهاترین بهانه زندگیم را به تو که عهدت وفاست مهرت صفاست، در روزی که محبت کیمیاست، تقدیم تو می کنم .... راز صبوری را از نگاه پر عطشت فهمیدم ... و صفای عشق را ... در دل بی کینه ات جست وجو کردم و معنای تمام خوبیها را در چهره ات دیدم تو می ستایم ... اگر یک لحظه نباشی ... وسعت قلبم پذیرای تمام غمهای عالم می شود .
-
بی تو آنلاین شبی ...
26 بهمن 1386 19:26
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم. همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم. شوق دیدار تو لبریز شد از Case وجودم. شدم آن User دیوانه که بودم. یادم آمد که شبی با هم از آن Room گذشتیم. پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم. تو همه راز های Hack ریخته در آن Booter های سیاهت. من همه محو تماشای PM هایت. Talk صاف و Room آرام....
-
گفت ...
26 بهمن 1386 19:25
وقتی من آمدم و دستم را به سویت دراز کردم ، گفتی ــ از قفس چه می دانی ؟ گفتم : آزادی ــ از تنهایی ؟ گفتم : همزبانی ــ از محبت ؟ : عشق ــ از دوستی ؟ : صداقت ــ از بهار ؟ : طراوت ــ از سفر ؟ : انتظار ــ از جدایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : ........ باز هم گفتی جدایی ؟ سکوت من ترا شکست و به گریه انداخت . به چشمانم نگاه کردی و گفتی بگو...
-
چرا ؟؟؟ چرا نظر نمیدین ؟؟؟ آخه چرا ؟؟؟
26 بهمن 1386 18:56
هیچ کمکی دریافت نکردم ....!!!!! من دست کمک دراز کردم ولی .... باشه خودم یه فکری می کنم ولی انتظار نداشتم که هیچ نظری داده نشه ! با تعداد بازدیدی که هست نباید اینجوری پیش بره ؟!!! هر پست یک یا سه نظر بیشتر نداره !!!! آخه چرا ؟؟؟؟؟ نظر بدین !!!!!
-
خیلی تنهام بی تو ...
26 بهمن 1386 11:53
سلام چند روز که خیلی حالم بد می خوام شما قضاوت کنید!!!! من که واسش می میرم منی که یک لحظه نمی تونم دوریشو تحمل کنم ... چند روز پیش ازم خواست تا چند روزی با هم قهر کنیم ...من هم گوشیمو خاموش کردم... من از بس که خیلی دوستش دارم تا حالا یک بار هم باهاش قهر نکرده بودم ولی از بس اصرار کرد من قبول کردم ... بعد از ۵ روز...
-
.:. برای عشق .:.
6 بهمن 1386 17:58
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو . برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده . برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه . برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه
-
.:. تنها .:.
6 بهمن 1386 17:49
در تمام شب چراغی نیست در تمام روز نیست یک فریاد چون شبان بی ستاره قلب من تنهاست تا ندانند از چه می سوزم من ، از نخوت زبانم در دهان بسته است راه من پیداست پای من خسته است پهلوانی خسته را مانم که می گوید سرود کهنه فتحی قدیمی را با تن بشکسته اش تنها زخم پر دردی به جا مانده است از شمشیر و ، دردی جان گذای از خشم اشک ، می...
-
رمز عاشق بودن ...
20 آذر 1386 10:51
** رمز عاشق بودن هرکس فقط اینه: ساده بودن ، ساده دیدن ، ساده پذیرفتن. پس ساده میگم، ساده باور کن؛ خوشبختیت آرزومه.
-
بهانه ام واسه موندن !
20 آذر 1386 10:51
** کنار آشنای تو آشیان می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم شخصی از من می پرسد برای چه زنده ای و من تو را بهانه می کنم.
-
برای اونایی که عشقو بی ارزش می دونن !
20 آذر 1386 10:49
عشق یعنی... عشق یعنی از خود بی خود شدن به بلور احساس تلنگر زدن آتش از درون زبانه کشیدن خزان را بهار دیدن در پس غرور ظاهری قلب را به پاکی آفتاب آراستن زیبایی ها ولطافت ها را با احساس در واژه گنجاندن عشق یعنی گو هر را در صدف تنهایی نهان کردن عشق یعنی آغازی شیرین و آتش جاودان با هر چه بوی تعلق دارد عشق یعنی سو ختن و ذ وب...
-
یه روز که دلم گرفته بود...
20 آذر 1386 10:48
به نام سکوت که بلند ترین فریاد من است دلم گرفته در عصر معراج فولاد رو به غروب کلمات می ایستم فریادی به بلندای یک سکوت سر میدهم و در سرزمین دهشتناک به حادثه ای مینگرم که بند بند وجودم را در از هم میگسلد پایان نزدیک است همانطور که اغاز نزدیک بود میخواهم در کلبه تنهایی خویش با دفتر شعرم در تنهای یک درد بی حضور تو بی حضور...
-
بازهم عشق...برای عاشقان...
20 آذر 1386 10:46
به یادت هست روزی که چشمانت تمام هستی و عشق نگاهم را برای قاصدکها خواند و بادش داد نمی دانم چرا اینگونه کردی تو و بعد از آن چه بی رحمانه گریاندی دل بی کینه و آلنده از عشقم ولی من بازم از تصویر ابهام نگاه تو و از نجوای دل ناگفته های تو امید مبهمی دارم دل سنگ هم اگر که بشنود این ناله ام را از تمنای دو چشمانت به تاراج...
-
وقتی عاشق می شیم!!!
20 آذر 1386 10:42
عشق در باورم نگنجید از عشق بی وفایی یا عشق بی اثر شد یا بی ثمر جدایی در باورم نیاید عشق از دلم برون شد یک روز بود انگار دوران آشنایی تاریکی و سیاهی انگار شب رسیده بی عشق مرده انگار خورشید و روشنایی درمان دل تو بودی درمان زخم قلبم دل خسته و ملول است از درد بی دوایی من بی خیر به کنجی بی دردخفته بودم ساقی بگفت زین ژس در...
-
اینو بدون که ...
20 آذر 1386 10:39
عاشقم اما دلم خالیست صورتم تصویر تنهائیست تو نگاه سرد و خاموشم گریه ای برای پوشالیست من کیم این خسته تنها خالی از مهر خودم حتی من به دنبال دل خویشم گمشده در سرّ این دنیا برای کمال صد سال هم کافی نیست ... اما برای بد نامی چند لحظه کافیست اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت...
-
عشق ....
20 آذر 1386 10:35
عشق تقدیر غیر قابل پرهیزی است و از آن به هیچ سرا مارا توان گریختن نیست زیرا نه در مرگ و نه در زندگی از بیکران عشق فراتر نخواهیم رفت و باز به همان جا می رسیم که عشق ما را به آن سو می کشد
-
روز مرگی
20 آذر 1386 10:33
روز مرگی چون شمعی که به صبح می رسه و رویای روشنایی اش را به باد می ده در ظلمت شب راه صبح رو گم کرده ام ،نه فانوس خیالی که راه به جایی ببرم و نه منظر امیدی درین کلاف سر در گم. و یقین پر ملال و زلال نومیدی همانگونه که شریعتی گفته بود به اوج خود می رسد اما به انتهای همه راهها نرسیده ام و حتی به میانه ... تکرر واژه روز شب...
-
اشک مهتاب
20 آذر 1386 10:32
اشک مهتاب به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست مکش دریا به خون پروا کن ای دوست کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تن بیشه پر از مهتابه...