دوستت دارم
دوستت دارم آنچنان که فکر میکنم دیگر حتی ذرهای قلبم جا ندارد تا بتوانم دیگری را دوست بدارم.
دوستت دارم آنچنان که فکر میکنم هیچ کیل و میزانی برای سنجش دوست داشتن من وجود ندارد.
دوستت دارم آنچنان که احساس میکنم بدون تو زندگی، زندگی نیست و من هم دیگر هیچ نیستم.
دوستت دارم آنچنان که احساس میکنم روز تولد تو، برای من روز مهم و خوش یمن است و آن روز،
روز تولد دگر باره من است طوری که دیگر روز تولد خودم را فراموش میکنم.
دوستت دارم آنچنان که فکر میکنم تنها تو برای من متولد شدهای و نه هیچ کس دیگر حتی برای خود.
دوستت دارم چون میدانم که عشق یعنی تو و تویی که مظهر عشقی، عشقی والا و واقعی.
و این را خوب میدانم که وقتی مُردم، تمام ذرههای وجودم عشق تو را فریاد میکند.
و چیز مهمتری که میدانم این است که:
تو عشق را برای همگان میخواستی نه برای خود لیک ندانستی که خود عشق هستی و همگان نیازمند تو.