نابودی من ....

سلام

ممنون از نظرای قشنگتون ....

دیشب یکی از نزدیکترین دوستاش باهام صحبت کرد....

که چرا اینجوری شده؟؟؟؟

که من همین حرفا رو بهش گفتم....

می گفت اون منو دوست داشته!!!!

ولی به نظر من اینجوری نبوده....

اگه یه کوچولو منو دوست داشت موقعی که من گفتم میرم.....اگه نمی گفت نرو....می گفت صبر کن ....یا نمی دونم یه همچین چیزی ولی نگفت....

من خیلی منتظر بودم تا یه همچین حرفی بزنه ولی نزد....خداحافظی کرد و رفت ....

شاید من جایی واسه حرف نذاشته بودم ....

ولی اگه دوست داشت می گفت که نرو....یا من دوستت دارم....

اما نگفت...منم رفتم .... تموم شد....تموم شد....

دیروز بعد از اینکه اومدم کافی نت و نوشتم....دیگه فکرم جز تموم کردن زندگیم به جایی قد نداد...

رفتم...ولی نمی دونم خدا چرا دوباره منو برگردوند..؟؟؟؟

بازم حکمتی داشته حتما...

زندم... نفس می کشم.....

از دیشب تا همین الان کلی آهنگ های غمگین گوش دادم....کلی....

چندتایی که خیلی تحت تاثیرم قرار دادن

آهنگ غیرمستقیم تتلو-تهی-رضایا-2@fm-طعمه.... یا آهنگ کسرا بن بست .... یا علی ملکی تا کی باید البته ریتمش تند ولی شعرش خیلی پر معناست....

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد